کوتاه باز هم از سری نامههای ونگوگ به برادرش تئو:
شكرِ خدا معدهام دوباره آنقدر بهبود یافته که توانستم سه هفته با نان سوخاری ملوانها*، شیر و تخم مرغ زندگی کنم. حرارت دلپذیر نیروهای مرا به من بازپس میدهد و این فکر عاقلانهای بود که به جنوب آمدم، به جایی که بیماری هنوز درمانپذیر بود. حالا قدرِ دیگر مردم سالم هستم، چیزی که کاملاً بهندرت، مثلاً در نونِن، دربارهی خودم میتوانستم بگویم. این بهتنهایی بسیار شادیبخش است (میان بقیهی مردم [که هستم] عملههای در حال اعتصاب، کارهای قدیمی تانگه، کارهای قدیمی میله و دهقانان را میفهمم).
کسی که سالم است، باید بتواند با یک تکه نان زندگی کند و در عین حال تمامِ روز کار کند. در حد يك پيپ تنباکو و چند جرعه در همراهیاش هم بايد به او بسازد، که بدون اینها اصلاً نمیشود. و بعدش هنوز هم برای ستارهها و آسمان بیانتها احساس داشته باشد. آن وقت مایهی شادی است زندگی کردن! ـ
* نان سوخاری خشک و قابل نگهداری (که به عنوان منبع آهن در کشتیها برای حالتهای اضطرار ذخیره و نگهداری میشده!)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر