۱۳۹۱ اسفند ۲۳, چهارشنبه

دم خروس



Es gibt kein richtiges Leben im falschen!
«زندگی درست در میانِ غلط وجود ندارد.»

این را آدورنو درکتاب Minima Moralia می‌گوید: افوریسم‌هایی که بین سال‌های۱۹۴۴ تا ۱۹۴۹ نوشته‌. کتاب پرسش باستانی‌ از «زندگی‌خوب» را به میان می‌کشد و جمله‌ی بالا درباره‌ی زندگی انسانِ از خود بیگانه در جامعه‌ی پساسرمایه‌داری است و در پاسخ به این سوال که «انسان چطور می‌تواند در همه‌ی شرایط درست زندگی کند؟»

و هربار خواندن از خودمان، اخبارِ مملکت، فکر کردن به وضع این همه آدم که دربندند، این همه مشکل که موج می‌زند در فضا و این منی که این گوشه دارم درس می‌خوانم یا سعی می‌کنم «خوب» زندگی کنم یا این همه دیگرانی که دارند سعی می‌کنند در ایران «خوب» زندگی کنند، این جمله‌ را باز در ذهنم زنده می‌کند... سرمایه‌داری و این‌هایش را بگذار کنار، اصل داستان اما همان است: میان یک کلّ غلط یک جزء درست وجود ندارد. و یک چیزی هی در ذهن من می‌گوید رنگ نکن خودت را! یا سعی می‌کنی و چیزی را در خودت، جامعه‌ا‌ت و مردمت تکان می‌دهی یا این که عزّت‌مندی و زیستنی عمیق که به قول آقای خاتمی «کرامت انسانی» هم داشته‌باشد، می‌شود ملغمه‌ای از خیال، شرمساری، حسرت و تمام! هرچه‌قدر هم بخواهی به خودت دروغ بگویی که «چه لطیف و آرام و خوب!» و گیرم نشیمن‌گاه‌ِ مبارکت را بلند کرده‌باشی و فرسنگ‌ها آن‌طرف‌تر روی زمین گذاشته‌باشی، زمینش از مخمل هم که باشد، باز دم خروس پیداست... 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر