عاشقی اگر یک فصل باشد، آن فصل حتما پاییز است. اینطور که بالا میرود و پایین میآید. اینطور که هی میکوبد و میریزد و باز رها میکند. اینطور که لخت میکند و میگذارد برابرِ باد. اینطور که یکباره چنان آرام میشود انگار نه انگار که نگاری آمده یا رفته و بعد باز توفان میکند. انگار که یادش میآید که نگاری آمده و رفته.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر