فاجعه روی میدهد. جایی بالاخره طنابش میپوسد و میافتد با صلابت و شکوه میان سفرهات و همهچیز را سرآخر زیر خودش خاکشیر میکند. آدم عاقل احتمالا کسی است که وقتی یک فاجعه عظیم را آن بالا در هیات سنگی آویخته از طنابی نصفه-نیمه میبیند، ردِ کارش را بگیرد و برود. نه این که هی آن زیر قدم بزند و بگوید که نه بابا سنگش خیلی هم سنگ نیست، تازه خدا میداند طنابش چهقدر مقاوم باشد، گمان نکنم حالا حالاها بیفتد! تازه گیرم هم که بخواهد بیفتد، من سعی میکنم جوری جاگیری کنم که مستقیم توی سر من نخورد... نه عزیز من! سنگِ به آن بزرگی شبیهِ تقدیرهای پیشانینوشتی است که قدیمیترها میگفتند. سقوطش محتوم است و اتفاقا پلنگ صورتیوار درست روی سر خودت خواهد افتاد. سنگِ توست. ساعتش را با حضورِ تو تنظیم میکند. شعور اشیا را نباید نادیده گرفت... باید جان بهدر برد از فضایی که بوی نیستی می دهد. این شامه پس به چه دردی میخورد، اگر زهرِ تمامِ یافتههایش را با توجیههای پسین و سپسین بگیری؟ بیخاصیت میشود. به دروغ میافتد. به دست خودت در خاک میشوی...
۱۳۹۲ مرداد ۳۱, پنجشنبه
طناب
فاجعه روی میدهد. جایی بالاخره طنابش میپوسد و میافتد با صلابت و شکوه میان سفرهات و همهچیز را سرآخر زیر خودش خاکشیر میکند. آدم عاقل احتمالا کسی است که وقتی یک فاجعه عظیم را آن بالا در هیات سنگی آویخته از طنابی نصفه-نیمه میبیند، ردِ کارش را بگیرد و برود. نه این که هی آن زیر قدم بزند و بگوید که نه بابا سنگش خیلی هم سنگ نیست، تازه خدا میداند طنابش چهقدر مقاوم باشد، گمان نکنم حالا حالاها بیفتد! تازه گیرم هم که بخواهد بیفتد، من سعی میکنم جوری جاگیری کنم که مستقیم توی سر من نخورد... نه عزیز من! سنگِ به آن بزرگی شبیهِ تقدیرهای پیشانینوشتی است که قدیمیترها میگفتند. سقوطش محتوم است و اتفاقا پلنگ صورتیوار درست روی سر خودت خواهد افتاد. سنگِ توست. ساعتش را با حضورِ تو تنظیم میکند. شعور اشیا را نباید نادیده گرفت... باید جان بهدر برد از فضایی که بوی نیستی می دهد. این شامه پس به چه دردی میخورد، اگر زهرِ تمامِ یافتههایش را با توجیههای پسین و سپسین بگیری؟ بیخاصیت میشود. به دروغ میافتد. به دست خودت در خاک میشوی...
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر