۱۳۹۱ مرداد ۳۱, سه‌شنبه

کارو



۱.
رفته‌ایم به انجمن حمایت از حیوانات شهر برای دیدن و شاید آوردن دو بچه‌گربه‌. آن میان یک بچه‌گربه‌ی‌ دیگر از لابه‌لای شبکه فلزی قفس هی دست و پا و پوزه‌اش را خارج می‌کند و مدام انگار که اسبکی باشد، در دو متر جا از این‌سو به آن سو یورتمه می‌رود. به محض این‌که از قفس بیرونش می‌آورند، می‌چسبد به سینه‌مان و موتور خرخرش روشن می‌شود. نزدیک سه‌ماهش است. نحیف است و زن می‌گوید که با خواهرش پیدایش کرده‌اند. گذاشته‌بودندشان کنار خیابان انگار. خواهرش مرده و این یکی مانده. زن اسمش را گذاشته‌ کارو و دیوانه‌ی‌ کوچک صدایش می‌کند، بس‌که بی‌قرار و پرانرژی است. تصمیم می‌گیریم او را بیاوریم. تصمیم‌گرفتن و انتخاب‌کردن برای من همین‌طوری هم از شاق‌ترین کارهای جهان است، چه برسد که میان چند موجود زنده بخواهی یکی را انتخاب کنی!

۲.
کارو امروز آمده. برایش غذای بچه‌گربه خریده‌ایم و اسباب‌بازی. از لحظه‌ای که از سبدش در‌آمده تا الان که هفت ساعتی می‌شود، شاید در مجموع نیم‌ساعت آرام گرفته‌باشد. مدام یورتمه می‌رود، همه‌چیز را بو می‌کند، به همه‌ی سوراخ‌ها سرک می‌کشد و از همه‌جا بالا می‌رود. کنار خاطره فیلمون دارد برای خودش جای تازه باز می‌کند... سمیه زنگ زده و آن‌قدر ذوق کرده که هنوز از سفر نرسیده، آمده دیدنش. کلودیا و نیلس آمده‌اند یک ساعتی دستبوس. لیلا به همراه ملینای کوچک آمده‌ و کارو خودش را مدام برای همه شیرین کرده، با همه بازی کرده و روی پای همه خوابیده. اولش می‌خواستیم بگوییم کسی امروز برای دیدنش نیاید. به‌هر حال وارد شدن از دو متر جا به یک آپارتمان به‌قدر کافی تغییر بزرگی‌ است و ما هم که خودمان تازه‌‌ایم. اما کارو عجیب پرانرژی، شاداب و نترس است. در حرکاتش هم اضطراب چندانی هویدا نیست.

۳.
امروز باز به این می‌اندیشم که یک موجود زنده‌ی کوچک چطور این‌همه زیبایی و شادی با خود می‌آورد! به این شگفتی ساده که حیوانکی نجات‌یافته می‌آید، در حوصله آپارتمان ما می‌دود، برای همه ناز می‌کند و بی‌آن‌که جز بودنش چیز دیگری به همراه آورده‌باشد، شش هفت نفر آدم را شاد و امیدوار می‌کند. و به این که در خودِ زنده‌بودن است که چیز غریبی نهفته است...

۵ نظر:

  1. چقدر جذاب! کاش منم توی خونه تون بودم و با کرو بازی می کردم.

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. بيا بازى. اتفاقا كارو خيلى به همبازى نياز داره. ناخن هاش اما خيلى تيزه:-)

      حذف
  2. مبارکه! این پست چه چسبید. من هم کلی انرژی مند شدم. دلم برات تنگ شد مادر بچه گربه های وروجک.

    پاسخحذف
  3. اسمم رو یادم رفت بنویسم بالا. سارا ز.

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. مرسى سارا جونم. بيا باز يه موقع با هم چت كنيم. كارو گاز و ناخن مى رسونه برات؛-)

      حذف